Senaste inläggen

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:56

صدور تروریسم و بنیادگرايی رژیم؛ واکنش شدید نروژ

به گزارش تلویزیون دولتی نروژ، (گزارش در زیر آمده است) وزیر دادگستری این کشور در مورد افشاگری هایی که در یک برنامه تلویزیونی در باره ارتباط مساجد و امامان جمعه ای که از طرف جمهوری اسلامی تعیین شده اند تا مسلمانان را برای نبرد نهایی با غرب آماده کنند، بشدت واکنش نشان داده است.

شنبه شب تلویزیون 1 نروژ افشا کرد که "مرکز امام علی" در اسلو که توسط "مجمع جهانی اهل بیت" اداره می شود با جمهوری اسلامی روابط بسیار نزدیکی دارد. همچنین دو مسجد دیگر هم در نروژ با جمهوری اسلامی روابط نزدیکی دارند. (مجمع جهانی اهل بیت، یک تشکیلات بین المللی بنیادگرایی اسلامی است که تحت نظارت حداد عادل از نزدیکان خامنه ای و با بودجه میلیاردی اداره می شود)

وزیر دادگستری نروژ می گوید ما در نروژ به این جور میهمانان احتیاجی نداریم. کاری که مساجد میکنند (تشویق و آماده سازی زمینه های ترور) غیر قانونی و قابل تعقیب است.

وزیر دادگستری نروژ از مردم کشورش و بخصوص از مسلمانان خواسته است که این گونه اجتماعات غیر قانونی را به پلیس گزارش بدهند.

سفارت جمهوری اسلامی در نروژ طی تکذیبیه ای، تلویزیون نروژ را متهم کرده که از اسرائیل دستور ساخت این برنامه را گرفته است. سفارت جمهوری اسلامی به تمام تقاضا ها برای مصاحبه در این مورد جواب رد داده است ولی در اطلاعیه مطبوعاتی خود مطالب در مورد وابستگی مسجد امام علی با رژیم ایران را رد میکند.

در مورد اتهامات سفارت جمهوری اسلامی در رابطه با وابستگی تلویزیون ملی نروژ به اسرائیل، وزیر دادگستری نروژ می گوید به نظر من اتهاماتی که زده شده تا به حال از طرف کس دیگری مطرح نشده بود. تمام شهروندان نروژی میدانند که تلویزیون ملی نروژ از طرف هیچ کس کنترل نمیشود.

وزیر دادگستری نروژ امروز با پلیس و سازمان امنیت این کشور تماس گرفته و از آنان خواسته است در مورد امامانی که مخصوصا از طرف جمهوری اسلامی به نروژ اعزام می شوند، تحقیقات گسترده تری انجام دهد .

http://www.nrk.no/nyheter/norge/1.7373046

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:52

دستگیری اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان


سایت ندای سبز آزادی: در پی یورش نیروهای امنیتی در خوزستان سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر شدند.

بنا به گزارشهای رسیده از خوزستان در پی یورش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر و از وضعیت دوتن از آنان هنوز خبری دریافت نشده است.
گفتنیست مهندس محمود توکلی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از فعالان پیش از انقلاب با شیوه ای تهاجم گونه ضمن بردن اموال شخصی دستگیر و به نقطه ای نا معلوم منتقل شد.
همچنین مهندس آریایی (عنانات) مسئول حوزه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شهرستان ماهشهر نیز با حمله به محل کار نامبرده با وضعیتی نامناسب دستگیر و تا کنون هیچگونه خبری از نامبردگان به خانواده های آنان داده
نشده است.
شایان ذکر است از جمله دیگر افرادی که در چند روز اخیر با این مساله روبرو بوده است ، علیرضا شریفی جانباز دفاع مقدس و عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان که پس از بازرسی ، توقیف کامپیوتر و لوازم شخصی و بازجویی آزاد گردیده است.
گفتنیست پیش از این نیز جمعی از فعالان دانشگاهی و فعالان ملی – مذهبی به اداره اطلاعات احضار گردیده بودند که در این میان میتوان از «دکتر شیروی عضو هیئت علمی دانشگاه ، خانم کهزادی از فعالان حقوق بشر ، آقای لدنی و مجتبی گهستونی» نام برد.

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:48

جمهوری اسلامی در انتخابات نهاد زنان سازمان ملل رای نیاورد

به گزارش خبرگزاری فرانسه از نیویورک (مقر سازمان ملل)، جمهوری اسلامی امروز در انتخابات هیئت مدیران نهاد زنان سازمان ملل متحد رای نیاورد و کنار گذاشته شد.

پیش تر خبرگزاری آسوشیتندپرس در گزارشی نوشته بود، جمهوری اسلامی برای کسب کرسی در هيئت مديران نهاد زنان سازمان ملل متحد با مخالفت مواجه می ‌شود، زیرا این رژیم هنوز مجازات وحشیانه سنگسار را اعمال می کند.

جمهوری اسلامی از سوی اعضای آسيايی سازمان ملل بعنوان يکی از نامزدهای هيئت مديران نهاد زنان این سازمان معرفی شده بود. اين اقدام اعتراض سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر و بسیاری از اعضای سازمان ملل را برانگيخت.

یک مسئول سازمان عفو بین الملل گفته بود عضویت جمهوری اسلامی در هیئت مدیران نهاد زنان سازمان ملل متحد، یک توهین آشکار به زنان در سرتاسر جهان است.

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:47

انتقال فعال زنان عالیه اقدام دوست به سلولهای انفرادی زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز یکشنبه 16 آبان ماه حوالی ساعت 09:30 زندانی سیاسی عالیه اقدام دوست به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد. خانم اقدام دوست بدلیل اعتراض نسبت به انتقال زنان زندانی سیاسی به بند متادون او را به سلولهای انفرادی منتقل نمودند.
از طرفی دیگر برای ایجاد محدودیتهای غیر انسانی علیه زنان زندانی سیاسی آنها را از بند زنان به بند متادون که محل نگهداری زندانیان معتاد می باشد منتقل نمودند.این محل به دلیل شرایط بسیار بد بهداشتی غیر قابل سکونت است. تلفنهای زنان زندانی سیاسی پیش از روز یکشنبه قطع شده بود و این مسئله باعث نگرانی شدید خانواده ها گردید. همچنین فضا و امکانات بند متادون که زندانیان سیاسی زن در آن زندانی هستند بسیار محدود می باشد. بطوری که تعداد زنان زندانی سیاسی که در حال حاضر 18 نفر می باشند فقط 10 نفر آنها دارای تخت هستند و بقیه کف خواب می باشند.آب بند متادون دائم قطع می شود و زنان زندانی سیاسی از آب گرم محروم می باشند.قطع تلفنها و سایر محدودیتها زمینه ساز جنایتهای بعدی است که قصد به اجرا در آوردن آن را دارند.
همچنین گزارشهایی حاکی از آن است که قصد دارند تعدادی از زنان زندانیان سیاسی را به زندان گوهردشت کرج منتقل نمایند در این راستا خانم محترمه بهرامی هفته گذشته از بند زنان زندان اوین به زندان گوهردشت کرج تبعید شد.
زنان زندانی سیاسی تا قبل از انتقال به بند متادون از هواخوری بند بدون محدودیت می توانستند استفاده نمایند ولی از زمان انتقال آنها به بند متادون استفاده از حیاط به عنوان یک امتیاز محسوب می شود. همچنین زنان زندانی سیاسی حق استفاده از سالن فرهنگی بند محروم شده اند و به آنها گفته شده است که از حالا به بعد به عنوان یک امتیاز محسوب خواهد شد.
از طرفی دیگر گفته می شود که حجت الله سوری که اخیرا به عنوان رئیس زندان اوین منصوب شده است از معاونین حاج داود از شکنجه گران معروف دهۀ 60 می باشد که زندانیان سیاسی آن دوره از اعمال ضدبشری و جنایاتی که علیه زندانیان سیاسی بکار می برد کاملا آگاه هستند.از هنگامی که این فرد به ریاست زندان اوین منصوب شده است در حال گسترش دادن به اعمال ضدبشری خود علیه زندانیان سیاسی در زندان اوین است.
به نظر می آید که بعد از قرار دادن افراد کمسیون مرگ در راس قوۀ قضائیه (رئیسی و نیری) و یا به عنوان قاضی (محمد مقیسه ای) این بار نوبت به منصوب کردن افردادی که در دهۀ 60 به عنوان رئیس و معاون زندان جنایتها آفریده بودند که بدلیل انزجار عمومی منجر به عزل آنها شد دوباره آنها را منصوب کرده اند و قصد احیای جنایت علیه بشریت دهۀ 60 را دارند.
تصمیم گیری در مورد سرکوب گسترده و خونین مردم و زندانیان سیاسی توسط ولی فقیه علی خامنه ای گرفته می شود و بواسطه قوۀ قضاییه،وزارت اطلاعات،نیروهای سرکوبگر و سازمان زندانها به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،نسبت به تحرکات گام به گام مشکوک و غیر معمول در زندانهای ولی فقیه مانند قطع تلفن و سایر موارد که گامی است برای اعمال جنایتهای پنهانی علیه زندانیان سیاسی و عادی است هشدار می دهد و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پیشگیری از هرگونه جنایت علیه بشریت که در حال طراحی آن هستند می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
18 آبان 1389 برابر با 9 نوامبر 2010

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل

http://hrdai.net
info@hrdai.net

pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است
.

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:45

مامورین ولی فقیه عمل قرون وسطایی اجرای حکم شلاق را بر علیه بهروز جاوید طهرانی به اجرا در آوردند

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" صبح امروز 19 آبان ماه حوالی ساعت 10:00 صبح زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بعد از تحمل نزدیگ به 8 سال زندان و شکنجه های قرون وسطایی به طور ناگهانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج فراخواند شد و توسط یکی از جنایتکاران علیه بشریت و شکنجه گر شناخته شده « حسن آخریان» که به خاطر قتل و دست و پا شگستن و تجاوز و شکنجۀ زندانیان سیاسی ترفیع سمت یافته است و اکنون به عنوان رئیس اجرای احکام ولی فقیه علی خامنه ای در زندان گوهردشت منصوب شده است. حکم ضد بشری 74 ضربه شلاق را علیه این زندانی سیاسی به اجرا گذاشت.
هنگام ورود زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج در حالی که حسن آخریان خط کش فلزی در دست داشت و برای اجرای عمل قرون وسطایی و ضد بشری حکم 74 ضربه شلاق با پوزخند شیطان صفتانه خود خطاب به فرزند دلیر و آزادیخواه مردم ایران گفت :«ببینم شوکلات می خوری،قهوه می خوری و یا شلاق می خوری» و با این جمله سعی در تخریب روحیه و مرعوب کردن او را داشت.
حسن آخریان، جنایتکار علیه بشریت سپس به عمل ضدبشری و قرون وسطایی وارد کردن 74 ضربه شلاق به تن نحیف و رنجور ولی اراده سترگ و روح آزادیخوانه وی اقدام نمود. در طی مدتی که شلاقها بر تن این فرزند آزدیخواه مردم ایران وارد می شد زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی حسرت یک آخ کشیدن را به دل این فرد گذاشت.علیرغم درد شدید و کبود شدن پشت او ولی با لبخند به لب این جناتیکار علیه بشریت را با نگاهها و برخورد های خود تحقیر نمود.
ولی فقیه علی خامنه ای پس ازصدور احکام قرون وسطایی و ضد بشری، اعدام های روزانه ،قطع دست و پا وشلاق زدن جوانان و جنایتهای دیگر این بار برای ایجاد رعب و وحشت جنایت های خود را گسترش داده است و دستور اجرای اعمال قرون وسطایی را بر علیه زندانیان سیاسی در زندانهایش صادر نموده است.
علی خامنه ای که به خاطر صدور علنی دستور کشتار مردم ایران در 29 خرداد ماه 88 که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد بیشماری از مردم گردید و هزاران نفر از دختران ،زنان و مردان آزادیخواه را به شکنجه گاه ها روانه کرد و با نامیدن توده های میلیونی مردم ایران به عنوان فتنه گر و میکرب زمینه ساز احکام قرون وسطایی و ضد بشری توسط قوۀ قضاییه علیه مردم شده است. اعمال او از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران اجرای احکام قرون وسطایی و ضد بشری شلاق علیه زندانیان سیاسی را به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و سکوت وبی عملی کمیساریای عالی حقوق بشر باعث جری شدن رژیم ولایت فقیه در جنایت علیه بشریت شده است و قربانیان اصلی آن مردم بی دفاع ایران هستند.لذا مردم ایران به عنوان عضوی موثر از جامعۀ بشریت خواستار ارجاع فوری پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحت جهت گرفت تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
19 آبان 1389 برابر با 10 نوامبر 2010

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه شکنجه سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل

http://hrdai.net
info@hrdai.net

pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است

Av Afsaneh Oskoueinejad - 10 november 2010 18:43

گزارشی از جشنواره استانی تئاتر استان کهگیلویه و بویراحمد و درگیری خونین در آن

گزارشی از جشنواره تئاتر در استان کهگیلویه و بویر احمد که با درگیری خونین و بستری شدن یکی از هنرمندان به پایان رسید جهت انتشاردر اختیار فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده شده است که به قرار زیر می باشد؛
داوری آثار با معیار انتخاب حوزه جنگ و کارهای ارزشی صورت گرفت و به کلی از دید تخصصی به دور بود و دست نوازش مرکز هنرهای نمایشی که از سم دولت کودتا بر سر تئاتر استان ها کشیده می شود رو شد.
2 : در این میان کار زیبائی هم دیدم . زیبا و صدالبته تاثیر گذار نیز و کلا سالها بود چنین متن و بازی ای در من چنین اثر نگذاشته بود،کاری که اندیشه و تفکر در آن موج می زد ولی سانسور در آن جایی نداشت و این منجر به سربریدن این کار زیبا شد.کاری با نماد های خوب و رمز و رمزگشائی به جا و رک گویی بجایی که هیچ گاه به کار ضربه نزد.کاری به کارگردانی عباس موسوی.
3 : از اینها گذشته فحش های بعد از اعلام نتایج بود که از دهان کارگردان گچسارانی( ا. ن) به سوی یکی از داوران بازمانده در جشنواره (آقای پاسبان پور)روانه می شد. و فحش هایی که در غیاب قطب الدین صادقی نثار او هم شد بز ، الاغ،حرام زاده،بی سواد کثیف ، بی پدر و مادر،عقده ای و غیره. این البته در حالی بود که همین کارگردان ها با احترام تمام به جشنواره پا گذارده بودند و خود با ارائه اثر شخص داوران و مسئولین را در امر قضاوت از پیش تایید کرده بودند
4: الف :حراست جشنواره مدام در تلاش بو تا مبادا دو جنس مخالف لحظه ای در سالن به هم برخورد کنند و مبادا خدا ناکرده بدنشان همدیگر را لمس کنند.(حتی اگر یک جفت زن و شوهر باشند و حتی اگر عقد نامه شان را نیز به همراه داشته باشند.) ب :آقای فریدن داوری هم که مثل همیشه به چاپلوسی سیستم پرداخت با اشعار مذهبی اش. ج: آقای استاندار که بحث هنر و تئاتر را به کلی فراموش کرده بود و در مبحث یارانه ها و سیاست ضد آمریکایی دخول فرمودند که با یادداشتی از شخصی مبنی بر اینکه این مخاطبان(تماشاگران)حاضر کارشان با هنر است و ذهنشان نیز آماده بحث یارانه و سیاست نیست با تئاتر است و نیز با صلوات های مکرر مردم مجبور به پایین آمدن شد. البته با گفتن این که واقعا هنرمندان کم طاقت هستند و چند دقیقه بعد سالن را ترک کرد. د:بعد از همه اینها همه از بهت در فکر نتایج در صندلی ها فرو رفتند و کم کم بیرون آمدند و سالن را ترک کردند. اما ترک سالن با پیشنهادی از سوی داوران و معاون وزیر ارشاد مبنی بر تشکیل جلسه ای با هنرمندان و مشکلات آنان همراه بود.در حالی که جلسه در حال برگزاری بود .و تدابیر خاصی برای حفظ جان مهمانان کله گنده و جیره خوار دولتی تدارک دیده بودند.
در بیرون سالن دعوایی بین چند نفر شکل گرفت که از شواهد پیدا بود عده ای خارج از حوزه تئاتر وارد شده اند و با ایجاد درگیری فضا را متشنج کردند.واقعا وحشتناک بود جوانی که به عشق هنر و تئاتر راه زیادی را طی کرده بو تا به مرکز استان بیاید که مثلا تئاتر ببیند حالا غرق در خون بود و مسئول حراست با دیدن دعوا پا به فرار گذاشت و خود را در توالت ها قایم کرد.دختری زیر دست و پا بود. عده ای خواستند جوان چاقو خورده را بیرون ببرند تا به بیمارستان برسانند ولی مسئولین ارشاد استان می گفتند باید وایسید تا 110 بیاد و صورتجلسه کنه و جوان بی هوش شد تا اجازه بردن تن غرق در خونش را خود صار کند.
ساعتی بعد هنرمندان همگی جلوی در اداره کل ارشاد تجمع کردن تا اعتراض خود را نسبت به ناامنی و عدم امنیت جانی در فضای فرهنگی که متعلق به خودشان است را اعلام کنند. توجهی نشد و حدود 100 نفر از هنرمندان به بیمارستان رفتند اما هیچ کس از مسئولین حتی حاضر نشد سری به جوان هنرمند بزنند و هیچ خبری ازشان نبود.
با تجمع دوباره هنرمندان در جلو در اصلی ارشاد و با وجود حضور نیروهای اطلاعاتی و لباس شخصی در صحنه مسئولین تعهد کردند که ضارب را دستگیر کنند ولی هنرمنان حرفشان چیز دیگری بود و می خواستند مسئول حراست و مدیر بی سواد ارشاد (حاج آقا) که خود مسئول این فاجعه انسانی بودند پاسخگو باشند و مسئول اتفاقات رخ داده. در پایان بیانیه ای از سوی حاضرین نوشته شد که با استقبال حاضرین مواجه شد و همگی آن را در حمایت از هنر و بی لیاقتی مدیران و مسئولین امضا کردند.. نیروهای نظامی(سربازان گمنام امام زمان) که هیچ کدام گم نام نبودند، مغموم و بی هیچ دلیلی برای متشنج کردن فضا ساکت در گوشه ای ایستادند و تماشاگر اوضاع بودن.
یکی از هنرمندان تئاتر استان کهگیلویه بنام فرزاد عدالتمند در پایان جشنواره تئاتر مورد هجوم تعدادی از افرادی ناشناس قرار گرفت و با ضربات چاقو و قمه بشدت زخمی گردید و در بیمارستان بهشتی یاسوج بستری شد . پزشکان می گویند به احتمال قوی پای وی قطع خواهد شد و باید تا یک هفته در آی سی یو تحت مراقبتهای ویژه قرار گیرد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
19 آبان 1389

http://hrdai.net
info@hrdai.net

pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است

Av Afsaneh Oskoueinejad - 13 oktober 2010 09:59

دادستان جنایتکار رژیم در مشهد: دست قطع می کنیم

ایسنا: دادستان مشهد با اعلام اجراي يك مورد حكم قطع يد گفت: اين آخرين حكم نيست كه اجرا مي‌شود و در آينده نيز دست سارقاني كه شرايط سرقت مستوجب قطع يد را داشته باشند، قطع خواهد شد.

محمود ذوقي در نشست خبري كه امروز در محل دادگستري خراسان رضوي برگزار شد، افزود: ما سخت‌گيري‌هاي ويژه‌اي در دستور كار قرار داده‌ايم.

دادستان مشهد به ماده 185 قانون مجازات اسلامي اشاره كرد و افزود: عمل يك فرد سارق مي‌تواند از مصاديق جرم محاربه باشد كه مجازات سنگين اعدام را در پي خواهد داشت.

وي درخصوص سرقت‌هايي كه از مصاديق محاربه نيست، به ماده 201 قانون مجازات اسلامي و آيه 38 از سوره مائده اشاره كرد و گفت: بر اين اساس اصل بر قطع يد سارق است.

دادستان مشهد گفت: اجراي حكم قطع يد امروز در مقابل تعدادي از زندانياني بود كه مرتكب جرم سرقت شده‌اند تا آن‌ها نيز عبرت بگيرند

احتمال استفاده از دو خبرنگار آلمانی بعنوان گروگان

رادیو آلمان: صدراعظم و وزیر خارجه آلمان در تلاش برای آزادی دو خبرنگار آلمانی هستند که در ایران دستگیر شده‌اند. گفته‌می‌شود اتهام‌هایی که مقامات جمهوری اسلامی متوجه این دو آلمانی کرده‌اند، راه نجات آنها را دشوار می‌کند.

اشپیگل آنلاین در تازه‌ترین گزارش خود از خطیر بودن اتهام‌های اعلام شده علیه دو خبرنگار آلمانی نوشته است. آن‌گونه که محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرده، این دو نفر بدون جواز کار و با روادید توریستی وارد ایران شده و به انجام مصاحبه با فرزند و وکیل سکینه محمدی آشتیانی، زن محکوم به سنگسار مبادرت کرده‌اند.

اشپیگل آنلاین با یادآوری سوابق جمهوری اسلامی در بازداشت اتباع خارجی، تاکید کرده که نخستین واکنش‌ها از تهران، نشانگر کوشش ایران در استفاده سیاسی از شرایط دو خبرنگار آلمانی است. این دو خبرنگار متهم به تماس با شبکه "ضد انقلاب" در خارج کشور شده‌اند.

نویسنده اشپیگل آنلاین در گزارش اخیر خود یادآوری کرده که دولت ایران کار خبرنگاری بدون مجوز در این کشور را تحریک‌آمیز می‌داند و ماه‌هاست که به خبرنگاران متقاضی، ویزای ورود به ایران را نمی‌دهد.

خبرنگارانی هم که روادید سفربه ایران دریافت می‌کنند از نظارت و کنترل ماموران امنیتی روی خود و حق انتخاب محدود برای انجام مصاحبه،‌گله‌مند هستند.

سایت فارسی العربیه نیز در گزارشی نوشت، بازداشت دو خبرنگار آلمانی در ایران و متهم کردن آنها به جاسوسی، بحرانی جدید میان جمهوری اسلامی و غرب به وجود آورده است.

بی خبری از وضعیت وبلاگ نویس مازندرانی

دانشجونیوز: با گذشت ٢۵ روز از بازداشت نوید محبی، دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی در مازندران، وضعیت نگهداری و سلامت وی نامشخص است.

منابع نزدیک به خانواده نوید محبی از نگرانی و بی اطلاعی خانواده این فعال دانش آموزی پس از گذشت نزدیک به ٢۵ روز از بازداشت وی با توجه به شرایط بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و نحوه برخورد با این وبلاگ نویس مازندرانی، به دانشجونیوز خبر می دهند.

نوید محبی طی یورش نیروهای امنیتی در صبحگاه ٢٧ شهریور در منزل پدری اش واقع در شهرستان آمل دستگیر شده و به زندان اداره اطلاعات ساری منتقل شده است.

گفتنی است تاکنون علت دستگیری این وبلاگ نویس از سوی مقامات قضائی و امنیتی مشخص نشده است. خبرها حاکی از آن است که نوید محبی در حین بازداشت مورد ضرب و شتم شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان مازندران قرار گرفته بود.

نوید محبی فعال دانش آموزی و وبلاگ نویس و همچنین عضو کمپین یک میلیون امضاء است که در سال ۸٧ در جریان برگزاری مراسم ۸ مارس به اداره اطلاعات شهرستان آمل احضار و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

همچنین منابع آگاه به دانشجونیوز گزارش می دهند، اظهارات برخی از فعالینی که در جریان حوادث پس از انتخابات از سوی مقامات امنیتی مازندران دستگیر شده بودند و به اداره اطلاعات استان مازندران انتقال داده شده بودند، حاکی از وضعیت بسیار نامناسب بازداشتگاه و نگهداری آنان در سلول انفرادی و وضعیت نامناسب بهداشتی اداره اطلاعات استان مازندران است.

این منابع خاطر نشان می کنند که اخذ اعترافات توسط بازجویان اداره اطلاعات مازندران، در زیر زمین اداره اطلاعات استان و در فضائی بسیار تاریک و نامناسب همراه با فشارهای روحی و جسمی همراه بوده است. این در حالی است که نوید محبی دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی بوده و در ایام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به سن قانونی برای رای دادن نرسیده بوده است.

قتل‌های خانوادگی زنان؛ آینه‌ی معضلات اجتماعی

در پس هر یک از این قتل‌ها می‌توان سایه‌ی معضلات اقتصادی، تبعیضات اجتماعی و قوانین نابرابر را دید که دست در دست فرهنگ خشونت‌زای حاکم، از میان زنان قربانی می‌گیرد. "غیرت و تعصب" چیزی نیست جز خشن‌ترین تجلی حس مالکیت مرد بر جسم و سرنوشت زن؛ حس مالکیتی که حتا پس از طلاق نیز فروکش نمی‌کند.

شهرزاد نیوز: کمتر از دو هفته‌ی پیش، بررسی نیروی انتظامی از قتل‌های رخ داده در 5 ماهه‌ی اول سال جاری اعلام شد. در این بررسی بدون آن که به تعداد قتل‌های رخ داده در این دوره اشاره‌ای شده باشد، اعلام شد که 8/27 درصد قتل‌ها توسط بستگان مقتول صورت گرفته است. به عبارت دیگر از هر 4 نفر یک تن به دست بستگانش به قتل رسیده است. اما نکته‌ی قابل توجه این بررسی درصد زنانی است که توسط بستگان خود به قتل می‌رسند. سرهنگ مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی، در این رابطه گفت: "در بررسی نسبت‌های میان قاتل و مقتول در قتل توسط بستگان، قتل زن توسط شوهر بیشترین سهم را داشته است ... در بین مجموع قربانیان مونث در کشور حدود 63 درصد آنها توسط بستگان نزدیک یا درجه یک خود به قتل رسیده اند"( 1). به عبارت دیگر از هر سه زن، دو تن توسط بستگان خود به قتل رسیده‌اند و قتل زن توسط شوهر در صدر قتل‌های خانوادگی قرار داشته است.

نیروی انتظامی حاضر نیست آمار قتل‌ها را منتشر کند و همه می‌دانند که این مساله تنها به قتل‌ها منحصر نمی‌شود؛ اخبار و آمار مربوط به طلاق، ازدواج، و جرائم یا منتشر نمی‌شوند و یا به شکل "مهندسی شده" انتشار می‌یابند. اما آن جا که پای لاپوشانی قتل زنان توسط همسر یا سایر بستگانشان در میان است، خانواده‌ها نیز نقش دارند. حفظ "آبرو" و یا همنوایی خانواده با قاتل سبب مسکوت ماندن قتل زنان می‌گردد.

دکتر حسین باهر، رفتارشناس، علت مسکوت ماندن قتل‌ها را چنین بیان می‌کند: "مردم به خاطر ترس از آبروريزي مايل به انتشار اخبار درون خانواده‌ خود نيستند و مسوولان و رسانه‌ها نيز به دليل اين‌كه ممكن است انتشار اين اخبار موجب از بين رفتن قبح خشونت و تبليغ در جامعه شود، از انتشار آن خودداري مي‌كنند" (2).

نوک کوه یخ

علی‌رغم لب‌فروبستن خانواده‌ها و لاپوشانی دولت، جسته و گریخته اخباری از این قتل‌ها به رسانه‌ها درز می‌کند. با توجه به آنچه گفته شد، روشن است که این موارد را باید تنها نوک کوه یخ قلمداد کرد. با نگاهی گذرا به برخی پایگاه‌های اینترنتی که اخبار حوادث را منعکس می‌کنند، در کمتر از 2 هفته به اخباری درمورد قتل زنان در چارچوب خانواده برمی‌خوریم که فشرده‌ی آن‌ها به این شرح است:

روزنامه خراسان، 30 شهریور

مرد جوانی دخترخوانده‌ی 12 ساله‌اش را تا سرحد مرگ کتک زد، سپس پیکر بی‌جان او را به بیمارستان برد و خود گریخت. دختر در اثر شدت جراحات جان سپرد. گزارش پزشکی قانونی حاکی است در تمام نقاط بدن دختر آثار شکنجه وجود داشته و جمجمه‌اش شکسته است.

مرد پس از دستگیری اظهار داشت بارها از دختر خوانده‌اش که کریستال مصرف می‌کرده خواسته بود به استفاده از مواد مخدر پایان دهد اما دخترک وقعی نگذاشته است. روز حادثه مرد وقتی متوجه می‌شود دختر باز موادمخدر استفاده کرده به جان او افتاد. در ادمه‌ی توضیحات مرد روشن می‌شود که وی و همسرش، مادر دختر، هر دو معتادند. مرد درباره‌ی دخترخوانده‌اش گفت: دخترم درس نمي‌خواند چون شوهر اول همسرم افغاني بود و او شناسنامه نداشت تا به مدرسه برود.

تهران امروز، 5 مهر

در شیراز مردی همسر سابق و دختر خردسالش را کشت و دوست همسرش را زخمی کرد. او دوماه پیش از حادثه از همسرش جدا شد و دادگاه سرپرستی دختر را به زن داد. مرد در روز حادثه ابتدا حمید، دوست همسر سابقش را به خارج شهر کشانده و با شلیک گلوله زخمی کرد. سپس همسر سابق و دخترش را به بهانه‌ی گردش به خارج از شهر ‌برد و به آن‌ها شلیک کرد. زن درجا فوت کرد و دختر خردسال یک روز بعد در بیمارستان جان ‌سپرد.

روزنامه خراسان، 5 مهر

در مشهد مرد معتادی همسر 24 ساله‌اش را در خواب کشت. وی یک بار از همسرش جدا شده و دوباره رجوع کرده بود. شب حادثه پس از مصرف موادمخدر هنگامی که همسر و فرزند دوساله‌اش خوابیدند با چاقویی که از قبل تدارک دیده بود، همسرش را کشت و متواری شد.

وطن امروز، 6 مهر

مرد 36 ساله‌ای 2 زن پرستار را در تهران به قتل رساند. وی در اعترافاتش گفت به فریبا، یکی از دو زن مقتول، علاقه داشته و می‌خواسته با او ازدواج کند اما فریبا بارها به او پاسخ رد داده بود. روز حادثه در خانه‌ی خدیجه، پرستار دیگر مقتول، با دو زن درگیر شد و هر دو را به قتل رساند.

تهران امروز، 11 مهر

مردی همسر سابقش را به شکل فجیعی به قتل رساند. وی پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت به این دلیل که همسر سابقش حاضر نبوده سرپرستی دختر خردسالشان را به او بدهد وی را به قتل رسانده است. دادگاه سرپرستی را به زن داده بود. مرد به گفته‌ی خودش هر وقت تمایل داشت، می‌توانست به دیدن فرزندش برود اما نمی‌توانست با این مساله کنار بیاید که سرپرست فرزندش نباشد. روز حادثه به بهانه‌ی دیدار فرزند به خانه‌ی همسر سابقش رفت و با چاقویی که همراه داشت او را مثله کرد. سر زن را از بدنش جدا کرد، کنار جنازه قرار داد و دختر خردسالش را همراه خود ‌برد. در تحقیقات پلیس روشن شد که این مرد سابقه‌ی کودک ربایی داشته و به همین دلیل دادگاه خانواده سرپرستی فرزند خردسالشان را به زن داده بود.

وطن امروز، 13 مهر قتل همسر با اسلحه شکاری

در مسجدسلیمان مردی پس از یک مشاجره، اسلحه‌ی شکاری را برداشت و از فاصله‌ی یک متری به همسر 57 ساله‌اش شلیک کرد. زن درجا کشته شد.

قتل‌ها را می‌توان لاپوشانی کرد، عوامل را نه

اما علت قتل‌های خانوادگی و به ویژه قتل زنان توسط وابستگان مرد چیست؟

معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی این جا به ناگزیر عواملی را برمی‌شمارد بدون این که به نقش دولت، قوانین نابرابر و فرهنگ خشونت‌زای حاکم اشاره‌ای کند. او می‌گوید: "ابعاد مختلف مسائل اجتماعی نظیر شرایط اقتصادی، وضعیت فرهنگی و منطقه‌ای نقش قابل ملاحظه‌ای در وقوع این قتل‌ها دارد ولی عامل اصلی و مهم در وقوع قتل توسط بستگان رفتارها و ارتباطات فردی است"(3).

دکتر باهر قدری مساله را بازتر می‌کند. او بیکاری، اعتیاد، بالارفتن خشونت و بدبینی و نمایش فیلم‌های خشونت‌بار را در ارتکاب قتل‌های خانوادگی موثر می‌داند و به مساله‌ی "غیرت و تعصب" نیز اشاره دارد که "از ديرباز در خانواده‌ها و مردم ايراني وجود داشته است به طوري كه آنان با شعار «غيرتي بودن» به خود اجازه مي‌دهند، دست به چنين خشونت‌هايي بزنند"(4).

در پس هر یک از این قتل‌ها می‌توان سایه‌ی معضلات اقتصادی، تبعیضات اجتماعی و قوانین نابرابر را دید که دست در دست فرهنگ خشونت‌زای حاکم، از میان زنان قربانی می‌گیرد. "غیرت و تعصب" چیزی نیست جز خشن‌ترین تجلی حس مالکیت مرد بر جسم و سرنوشت زن؛ حس مالکیتی که حتا پس از طلاق نیز فروکش نمی‌کند. لب‌بستن خانواده‌ها به بهانه‌ی "آبرو"داری، دست مردان را در قتل زنان خانواده بازمی گذارد و لاپوشانی دولت تنها چشم‌فروبستن بر عواقب اجتماعی فرهنگ خشونت‌زا و زن ستیز حاکم است.

منابع

1- خبرگزاری مهر، پنجم مهرماه 1389

2- ایسنا، چهارم مهر 1389

3- خبرگزاری مهر، پنجم مهرماه 1389

4- ایسنا، چهارم مهر 1389




Av Afsaneh Oskoueinejad - 7 oktober 2010 14:01

چهارشنبه, اکتبر ۶, ۲۰۱۰

تایید حکم اعدام حبیب‌الله گلپری پور

خبرگزاری هرانا: در روزهای گذشته حکم اعدام حبیب‌الله گلپری پور، جوان بیست و هفت ساله‌ی سنندجی از سوی دیوان عالی کشور تایید شد. گلپری پور در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام به استناد ماده‌ی ۱۸۶ و ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم و در شهریورماه این حکم توسط دیوان عالی کشور تایید شد. او از یک سال قبل در بازداشت است و هم اکنون در زندان مهاباد به سر می‌برد. خانواده‌ی او به نجات فرزندشان امیدوار هستند و از انتشار اخبار نادرست درباره‌ی او گلایه می‌کنند. 
بهرامیان ضمن تائید حکم قطعی اعدام برای موکلش گفت: «اتهام حبیب‌الله گلپری پور عضویت در گروه پژاک بوده و دادگاه بر این اساس وی را محکوم به اعدام کرده است.»
او افزود «اتهام محاربه و عضویت در گروه پژاک با گفته‌های موکلم به هیچ وجه همخوانی ندارند.»
این وکیل هم‌چنین اضافه کرد که صدور چنین حکمی در حالی است که به گفته وی هیچ‌گونه سلاحی از موکلش کشف نشده است. ظاهراً حبیب‌الله گلپریپور در زمان دستگیری تنها چند کتاب در دست داشته است.
بهرامیان درباره‌ی اتهام محاربه گفت: «به اعتقاد من اساساً ماده ۱۸۳ و ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی با یکدیگر در تضاد هستند و بر اساس موازین فقهی اصولاً صدور حکم اعدام در چنین مواردی مبنای فقهی و قانونی ندارد.»
وی با تاکید بر اینکه تمام تلاشش را با استفاده از اختیارات قانونی دیگر مانند ماده‌ی ۱۸ در جهت لغو حکم اعدام برای موکلش حبیب‌الله گلپریپور به کار خواهد گرفت، از احتمال قریب‌الوقوع اجرای حکم اعدام موکلش خبر داد و افزود: «در تمام موارد احکام قطعی شده توسط دادگاه، احتمال اجرای حکم در هر زمان وجود دارد و در رابطه با موکلم حبیب‌الله گلپریپور هم باید بگویم که احتمال اعدام قریب‌الوقوع وی نیز با توجه به قطعی شدن حکم دادگاه وجود دارد.»
محمد مصطفایی وکیل و حقوقدان نیز در این زمینه گفت: «رویه و روال دستگاه قضایی و دستگاه‌های امنیتی در جمهوری اسلامی ایران از گذشته تا حال در خصوص زندانیان سیاسی و امنیتی چنین بوده است که اگر در یک مرحله‌ی زمانی ناتوان از مقابله با آزادی بیان و عقیده بوده‌اند، سلاح و ابزار اعدام را به بهانه‌ی محارب بودن متهمین پیش کشیده و در راستای اهداف حفظ قدرت از سرکوب به شیوه‌ی اعدام استفاده می‌کردند.»
وی افرادی چون حبیب‌الله گلپری پور را قربانی تفکر خشونت‌طلبانه‌ی دستگاه‌های امنیتی و قضایی دانست و گفت: «والا صدور چنین دادنامه و حکمی وجاهت قانونی ندارد و برخلاف عدالت و انصاف کیفری است.»
این وکیل توضیح می‌دهد: «اگر مبنای حقوقی چنین پرونده‌هایی را تبیین و تحلیل کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که افرادی همچون گلپریپور صرفا قربانی خشونت‌طلبی عده‌ای برای حفظ جایگاه قدرت خود شده‌اند. چرا که هرچند قانونگذار چهار مجازات را برای محاربه تعیین کرده و قاضی می‌تواند محکوم علیه را تبعید کند، ولی دستگاه‌های امنیتی و قضایی با استفاده از مجازات اعدام می‌خواهند پشتوانه‌ی قدرت خود را تقویت کنند.»
وی ادامه می‌دهد: «مهم‌تر اینکه در حدود شرایط بسیار خاص و دلایل بسیار قوی و مبرهنی می‌بایست ارائه شود تا جرم به اثبات برسد. این حکم و دیگر حکم‌های این چنینی به هیچ وجه استوار نیستند و پشتوانه‌ی محکمی ندارند و از نظر افکار عمومی مردود هستند. حتی دیده و شنیده‌ایم که محکومین چنین احکامی محبوبیت و مشهوریت بسیار بالایی در جامعه کسب می‌کنند که ناشی از این تحلیل حقوقی است.»
دکتر محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در مورد فعالیت‌هایی که این سازمان برای کمک به حبیب‌الله گلپریپور انجام داده، می‌گوید: «مخالفت با اعدام موضوع اصلی فعالیت سازمان حقوق بشر ایران است و ما عضو جنبش جهانی مخالفت با اعدام هستیم. در کشور ما هر روز بیش از یک اعدام صورت می‌گیرد.»
او با اشاره به اینکه بیش از هزار زندانی در نوبت اعدام قرار دارند و اعدام زندانیان در سال‌های اخیر شدت گرفته است، می‌گوید: «سازمان حقوق بشر ایران در حال سازماندهی یک راهپیمایی در مخالفت با اعدام است. ما امیدواریم بسیاری از ایرانیان ساکن نروژ و فعالان حقوق بشر نروژی ما را حمایت کنند. این سازمان قصد دارد تا روی زندانیان محکوم به اعدام تمرکز کند و با اطلاع‌رسانی در جهت نجات آنها از اعدام تلاش کند. یکی از افرادی که در مورد آنها اطلاع‌رسانی خواهیم کرد حبیب‌الله گلپریپور است که با اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است.»
حبیب‌الله و بسیاری از زندانیانی که در ایران با خطر اعدام روبه‌رو هستند از یک محاکمه‌ی عادلانه برخوردار نبوده‌اند و دادگاه احکام وحشیانه‌ای چون اعدام را برای آنها صادر می‌کند.
در سال گذشته اعدام احسان فتاحیان و سپس فرزاد کمانگر، شیرین علم‌هولی و سه زندانی دیگر موجی از خشم ایرانیان را برانگیخت. بازاری‌های کرد دست به یک اعتراض سراسری زدند و بازارها و مغازه‌ها در شهرهای کردستان به تعطیلی کشیده شد. همزمان ایرانیان ساکن اروپا با تظاهرات در برابر سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی اعتراض خود را نشان دادند.
فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی موفق شدند تا رنج‌نامه‌های خود را به دست مطبوعات برسانند و در این نامه‌ها به شرح شکنجه‌های وحشیانه برای اعتراف‌گیری بپردازند.
به عقیده‌ی وکیل فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی، هر دوی این زندانیان بی‌گناه بودند و به ناحق اعدام شدند.

Ovido - Quiz & Flashcards